Global Soul Limited liyi@gs-smt.com 86-755-27962186
«یادداشتهای هوانگشان»
کوه هوانگشان که قبلاً به نام ییشان شناخته میشد، در دوره تیانبائو سلسله تانگ به نام فعلی خود تغییر نام داد. همه میگویند: «پس از بازدید از پنج کوه بزرگ، کوه دیگری ارزش دیدن ندارد؛ پس از بازدید از کوه هوانگ، کوه دیگری ارزش دیدن ندارد.» اگرچه این گفته توسط شو شیاکه بیان شده است، اما چیزی بیش از یک ضربالمثل رایج در میان محققان و ادیبان نیست. امروز که از کوه هوانگشان بالا رفتم، انبوهی از گردشگران را دیدم که شانهبهشانه هم بودند، تفاوتی با یک بازار شلوغ نداشتند.
در پای کوه، باربران کنار مسیر چمباتمه زده بودند، چهرههایشان تیره و رگهای گردنشان متورم شده بود. چشمانشان مانند قلاب بود، بهطور خاص گردشگران چاق را هدف قرار داده بودند. «سیصد برای بالا رفتن از کوه، دویست و پنجاه برای پایین آمدن.» قیمت از شکاف بین دندانهای زردشان بیرون میآمد. یک تاجر چاق، همراه با همسر زیبایش، دو صندلی کرایه کرد. باربران این بار سنگین را حمل میکردند، عضلات ساق پایشان مانند زه کمان کشیده شده بود و عرقشان که روی پلههای سنگی میچکید، بلافاصله توسط آفتاب سوزان تبخیر میشد. با این حال، تاجر در صندلی فقط روی نگه داشتن تلفن همراه خود تمرکز داشت و از «صنوبرهای عجیب و غریب و صخرهها» که مدتها بود با عکسها فرسوده شده بودند، عکس میگرفت.
درختان کاج روی کوه واقعاً عجیب هستند. آنها در شکافهای صخرهها ریشه دارند و شاخههایشان مانند اژدها و مار پیچ خوردهاند. گردشگران «کاج خوشآمد» را احاطه کرده بودند تا عکس بگیرند، یکدیگر را هل میدادند و حتی شروع به دعوا کردند. یک جوان عینکی به مدت نیم ساعت ایستاد تا بهترین موقعیت عکاسی را به دست آورد و افرادی که پشت سرش صف کشیده بودند، از قبل با عصبانیت به او خیره شده بودند. سرانجام، او عکس را گرفت، اما این فقط یک عکس دیگر بود که با بقیه تفاوتی نداشت.
به آن سنگها نامهای مختلفی دادهاند: «میمون در حال تماشای دریا»، «جاودانه در حال راهنمایی»، «قلم رویایی در حال شکوفایی»... در واقع، آنها فقط سنگهای معمولی هستند. از طریق تفسیر اجباری مردم، آنها به «نقاط دیدنی معروف» تبدیل شدهاند. راهنماها در حالی که افسانههای پوچ را توضیح میدادند، آب از دهانشان جاری میشد، در حالی که گردشگران مکرراً سر تکان میدادند و وانمود میکردند که کاملاً جذب شدهاند. من فکر میکنم اگر این سنگها بهطور اتفاقی کنار جاده پرتاب میشدند، احتمالاً کسی به آنها توجه نمیکرد.
کوهها در مه پوشیده شدهاند، گاهی قلهها را در بر میگیرند و گاهی یک خط نازک را پراکنده میکنند. این تا حدودی اثیری است، اما متأسفانه همیشه با سر و صدای گردشگران مختل میشود. نگاه کن! دریای ابرها! کسی فریاد زد. بنابراین همه هجوم آوردند، دوربینها و تلفنهای همراه خود را بالا بردند و بیوقفه کلیک میکردند. آیا آنها واقعاً به دریای ابرها نگاه میکنند؟ نه، آنها فقط از طریق دوربین نگاه میکنند، فقط عکس میگیرند تا در شبکههای اجتماعی نشان دهند. یک دختر شیک، با پشت به دریای ابرها، بیش از بیست دقیقه سلفی گرفت، اما هنوز راضی نبود. دوست پسرش از قبل بیصبر شده بود، اما فقط میتوانست لبخند بزند.
هتل بالای کوه به طرز شگفتآوری گران است. یک اتاق معمولی بیش از هزار یوان هزینه دارد. گردشگران در حالی که مطیعانه پول میدادند، شکایت میکردند. شب، صدای دعوای زوجی را در اتاق کناری شنیدم، ظاهراً در مورد برنامه سفر فردا. فرزندشان بیوقفه گریه میکرد و صدا از دیوار نازک عبور میکرد.
صبح روز بعد، همه در تاریکی بیدار شدند تا «طلوع خورشید بر فراز کوه هوانگشان» را تماشا کنند. مردم در سکوی تماشا جمع شده بودند و از سرما میلرزیدند. آسمان به تدریج روشن میشد، اما خورشید تمایلی به نشان دادن خود نداشت. سرانجام، یک خورشید سرخ از دریای ابرها بیرون آمد و انفجاری از شادی در میان جمعیت به وجود آمد. با این حال، تنها در عرض پنج دقیقه، مردم پراکنده شدند و به هتل بازگشتند تا صبحانه گرانقیمت و بیمزه بخورند.
در راه پایین آمدن از کوه، صخرهای را دیدم که چهار کاراکتر بزرگ «رودخانهها و کوههای بزرگ» با رنگ قرمز خیرهکننده روی آن حک شده بود. با این حال، در کنار آن، انبوهی از بطریهای آب معدنی و کیسههای بستهبندی تنقلات وجود داشت. نظافتچی روی طناب آویزان شد و برای پاک کردن زبالهها تلاش میکرد. چهره او بالای پرتگاه بیانتها در حال تکان خوردن بود که وحشتناک بود. با این حال، گردشگران چشم خود را به این موضوع بستند و فقط به عجله خود ادامه دادند.
در پای کوه، دوباره آن حاملان صندلی را دیدم. به نظر نمیرسد که امروز کارشان خوب باشد. آنها در گروههای سه یا پنج نفری چمباتمه زده و سیگار میکشند. یک باربر سعی کرد یک «تخصص هوانگشان» را به من بفروشد و گفت که این یک گانودرما لوسیدوم است که توسط خانوادهاش چیده شده است. با بررسی دقیقتر، متوجه شدم که آنها فقط چند قارچ معمولی بودند که با یک لایه روغن براق پوشانده شده بودند.
زیبایی کوه هوانگشان از زمانهای قدیم مشهور بوده است. امروزه، گردشگران مانند مورچهها و تجارت مانند جزر و مد است. حتی روح کوه، با دانستن این موضوع، باید از آن خسته شده باشد. مردم هزاران مایل سفر میکنند فقط برای اثبات «بازدید» خود در عکسها. در مورد زیبایی خود کوهها، هیچکس واقعاً آن را درک نکرده است.
کوه همان کوه است؛ آنچه تغییر کرده است فقط مردمی هستند که آن را میبینند.